پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

پرهام مهربونم

سومین سفر هوایی پرهام به مشهد

روز شنبه (13/2/93) ساعت 6 صبح پرواز داشتم به سمت تهران و پیش به سوی نمایشگاه کتاب . روز یکشنبه ساعت 11:30 برگشت به سمت شیراز . نمایشگاه خوب بود ، بسیار بزرگ و شلوغ . چیزی که توی نمایشگاه کتاب همیشه واسه من جالب بوده اینه که ما که مردم کتاب خوانی نیستیم و نمیدونم میزان مطالعه در کشورمون بسیار بسیار کمه ( فکر کنم 14 دقیقه در روز) با اینکه نسل جوانی داریم و اکثراً تحصیل کرده هستند ولی چرا اینقدر نمایشگاه شلوغ می شه . بخش عمومی اش خیلی شلوغ تر از بخش تخصصی اش هم هست . چرا واسه این نمایشگاه اینقدر تبلیغات صورت می گیره . و چراهایی دیگه ای که جوابشون رو نمی دونم . به هر حال خوب بود. واسه پرهام کتاب نخریدم در حقیقت کتاب خاصی ندی...
29 ارديبهشت 1393

پرهام من

سلام و صد سلام خوبید ؟ خوشید ؟ در صحت و سلامت به سر می برید ؟ خدا رو شکر . ما هم خوبیم . ولی متاسفانه تمام عکسای دوربین و موبایل من روی کامپیوتر مخفی می شن و نمی تونم عکس خاصی رو براتون بذارم . به خاطر همین پست مربوط به سفرمون رو بعداً می ذارم . آخه کلی زحمت کشیدم و عکس گرفتم . پرهام هم حالش خوبه و روز به روز شیطون تر می شه . از کارهای خوبش اینه که اگه خواب باشیم ما رو اذیت نمی کنه و اجازه می ده راحت استراحت کنیم . خودش رو با چیزی مشغول می کنه من که عاشق این رفتارش هستم . از اخلاق های بدش هم این که جدیداً خیلی با گوشی موبایل ور می ره . تقریباً با گوشی من کاری نداره آخه اصلاً روش بازی نیست ولی گوشی محمد رو...
27 ارديبهشت 1393

خبر مهم من

  فکر کنم خبر مهم رو که اعلام کنم ، همه حالشون بهم بخوره  و توی دلشون کلی بد و بیراه بهم بدن . ولی چیکار کنم از نظر من خبر مهمی بود . از همین اول کار از همه دوستان عذرخواهی می کنم  و امیدوارم  اگه یه روز پرهام بزرگ شد و دید که این خبر رو من به عنوان  یکی از مهمترین اتفاقات زندگی اش  نوشته ام ازم دلگیر نشه . از اول می گم : پرهام که تازه دنیا آمده بود یه روز به داداشم گفتم کاش می شد بچه ها پی پی (مدفوع ) (البته گلاب به روتون) نمی کردند . دادشم (حمید ) خندید و گفت حالا بذار ، همین موضوع چنان اهمیتی پیدا می کنه که خدا می دونه ، یه روز سفته باید ببریش دکتر ، یه روز شله  باید بهش دارو بد...
10 ارديبهشت 1393

اندر احوالات ما

سلام و صد تا سلام  بالاخره دستم به تایپ کردن رفت تا بیام  و اخبار این مدت رو بنویسم . اول از آخر شروع می کنم : قراره 16 اردیبهشت تا 19 اردیبهشت ، یعنی سه شنبه تا چمعه هفته آینده ، با مامان و آغا و صد البته با پرهام و محمد برویم مشههههههد. رفت روز سه شنبه ساعت 8:30 صبح و برگشت روز جمعه ساعت 22:30 . مکان رو از پست بانک هتل آرامیس گرفتیم . حالا خبر بعدی ،  احتمالاً روز جمعه 12 اردیبهشت با یکی از همکارام می رویم تهران واسه نمایشگاه کتاب و روز یکشنبه برمی گردیم . و این یعنی اینکه برای اولین بار دو شب جدا از پرهام می خوابم. اول نمی خواستم قبول کنم ولی وقتی با محمد ...
10 ارديبهشت 1393
1